سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین سخن، ذکر خداوند متعال است و اساس حکمت، فرمان برداری اوست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
توسعه سینمای فاخر

 

 

  طرح چهار صفحه ای                   

 

                                                                          مستهجن 

عابدی مسئول دفتر شعبه 47 بازپرسی دادسرای مبارزه با منکرات  تهران ؛یک روز پس از اتمام وقت اداری به صورت عادت ، چند حلقه سی دی مستهجن ایرانی را که از محمود؛ جوان توزیع کننده فیلم های مستهجن و غیر اخلاقی ؛ توسط گشت  بسیج ضبط و به انضمام پرونده ؛ تحویل شعبه  شده ودر فایل محل نگهداری موقت اشیاء ضبط شده نگهداری می شود را به صورت پنهانی  با خود  به منزل می برد تا پس از دیدن آنها صبح  روز  بعد قبل از اینکه کسی متوجه فقدان آنها شود، سرجایش بگذارد..

عابدی شب فیلم ها را می بیند و در حافظه رایانه  رایت می کند.

لعیا همسر عابدی از تغییر خلق و خوی شوهرش نسبت به گذشته  متعجب است ولی علت آنرا نمی داند .

 صبح روز بعد  مطابق معمول  که عابدی در مسیر اداره جهت گذران زندگی مسافر کشی نیز می کندجهت سوار کردن مسافر سرعتش را کم می کند.

 همانطور که به صورت مسافران جهت بهتر شنیدن آدرس مقصدشان دقت می کند؛ مهین زن فاحشه ای را  که  شب گذشته د رسی  دی مستهجن مشاهده نموده است می بیند. مهین نشانی مقصد را اعلام می کند. عابدی بهت زده توقف می کند . قبل از اینکه بتواند تصمیمی بگیرد همراه زن؛ چند مسافر دیگر نیز  به  سرعت سوار می شوند.  عابدی چند بارپنهانی از آینه مهین را از نظر می گذارند و هر بار اطمینانش بیشتر می شود که اشتباه نکرده است.     

 نهایتا" مهین در جایی پیاده می شود و  عابدی از آینه عقب  او راتا ورود به ساختمانی با چشم تعقیب می کند. سپس به راهش ادامه می دهد.

عابدی سی دی ها را سر جایش می گذارد و مشغول امور روزانه می گردد. اما یک لحظه از فکر مهین بیرون نمی رود.

 ثنا پور بازپرس شعبه  مذکور که  متوجه حواسپرتی   عابدی شده است و دنبال فرصت مناسبی است تا گپ و گفتی داشته باشند در گیر پرونده غامضی است که تمام توجهش را به خود جلب نموده است :

 مریم دختر جوان 17 ساله ای که همراه با مسعود جوان 22 ساله  درمسیر شمال داخل یه خودرو  دستگیر شده است  مدعی است باکره نبوده است ودونفری عقد نکاح را جاری نموده اند. او آموخته است که به این نحو برای اجرای عقد رسمی اجازه پدرش لازم نیست و مسعود که مورد علاقه مریم است از ارتباط نامشروع خلاصی می یابد .

قاضی تصمیم دارد او را به پزشکی قانونی بفرستد اما مشکل اینجاست که اگر شاپوری پدر مریم از این مساله بویی ببرد خطر جانی مریم را تهدید می کند .ضمنا" مریم می بایست فردی را که از او ازاله بکارت نموده است معرفی نماید.

مریم سعی می کند ثنا پور را مجاب نماید ازسویی خانواده اش از این امر مطلع نشوند. ازدیگر سو به استناد ادعایی که نموده است رهایی یابند.

ثنا پور جهت اخذ مشورت راهی اتاق دادستان می شود .اما باقری حضور ندارد و مسئول دفترش حاجی پور اعلام می کند

شایعه ای که  ازمدتی قبل در خصوص جابجایی سرپرست دادسرا بر سر زبان کارکنان  بوده است به واقعیت پیوسته و باقری جایش را به حمیدی داده است و در حال حاضر همه در اتاق ریاست مجتمع هستند  .قرار است فردا تودیع و معارفه صورت گیرد.

حمیدی فارغ التحصیل دوره دکتری حقوق جزا است و سابقه اجرایی زیادی ندارد. او اعتقاد دارد دادسرا صرفا" می بایست

در چارچوب قوانین و مقررات اعمال قانون نماید و نمی پذیرد که برای حفظ نظام و ارزشها و هنجارهای جامعه می بایست ازهر راهی وارد شد.

علاوه بر  مقاومت برخی  بازپرسان و دادیاران  که با طرز تفکر باقری خو گرفته اندو راهبرد سرپرست جدید را به چالش می کشند. احسان فرمانده پایگاه بسیج محل در اجرای ماموریتهای جاری با رویه جدید دچار مشکل جدی می گردد.

احسان از حمیدی می خواهد به او مجوز دهد مهین را به خانه ای کشانده و در حین ارتکاب زنا با حکمی که دادسرا صادر می نماید وی را دستگیر و تحویل  نماید.اما حمیدی این امر تحت عنوان ترغیب به ارتکاب جرم تلقی و نمی پذیرد.

  ثناپور به احسان ماموریت می دهد در خصوص وضعیت مریم و خانواده اش  تحقیق نماید. با توجه به روابط خوبی که میان آندو وجود دارد احسان مراتب گله گذاری اش از حمیدی و مخالفت با طرحی که برای مهین دارد را به ثناپور منتقل وشرحی از سو سابقه وی ارائه می دهد. غافل ازاینکه عابدی نیز صحبتهایشان را می شنود.

عابدی از ثناپور   اجازه می گیرد روز بعد ساعتی دیرتر سرکار حاضر شود.

صبح روز بعد بدون اینکه عابدی مسافری سوار کند زودتر از روزهای قبل خود را به مقابل ساختمانی که مهین روز قبل پیاده شده است می رساند و منتظرش می ماند . زمانی نمی گذرد که مهین به محل می رسد و از خودروی مسافر کش  پیاده می شود. عابدی مهین را تعقیب می کند و وارد ساختمان تجاری  می شود. مهین وارد  مغازه فروش لوازم آرایشی می شود و مشغول فروش اجناس می گردد.

عابدی با تجربه ای که دارد در می یابد فروشندگی پوششی است که طی آن مشتریان با مراجعه به محل مهین را ببینند .

عابدی قصد دارد محل را ترک نماید که بیرون از ساختمان احسان را می بیند که سوار بر خودرویی در مقابل همان  ساختمان توقف نموده همکارش داودرا از خودرو پیاده نموده و حرکت می کند. داود داخل ساختمان می شود. عابدی عازم دادسرا می گردد.

ثناپور در شعبه حضور ندارد . منشی اعلام می نماید برای ملاقاتی با پدر مریم از دادسرا خارج شده است.

شاپوری در  فروشگاه بزرگ و مملو از کالای خود در جریان وضعیت دخترش قرا ر می گیرد .ثناپور ضمن توصیه وی به اینکه با دور اندیشی  با مساله دخترش برخورد نمایداز تدبیری که برای حل مساله اندیشیده است او را مطلع می نماید.

عابدی پس از اتمام وقت اداری به محل کار مهین مراجعه می کند . او هنوز در مغازه است . عابدی منتظر می ماند . پس از خروج مهین از ساختمان  قبل از اینکه خودروی دیگری مهین را سوار کند جلوی پایش توقف می کند و مهین سوار می شود.

داود نظاره گر سوار شدن مهین به خودرو  است و با بیسیم صحبت می کند.

شاپوری در دادسرا حضور پیدا می کند . با دیدن مسعود با او درگیر می شود و او را کتک می زند .  پس از جدا کردن شاپوری از مسعود و عادی شدن اوضاع مشخص می شود مریم دادسرا را ترک نموده است .

تماسهای مکرر با منزل نیز گویای اینست که مریم به خانه نرفته است .

خواهر مسعود ضمن تماس با مادر مریم اعلام می دارد مریم با او تماس گرفته و گفته است به مسعود بگوید به خاطر رفتار پدرش با او دیگر رغبتی به زنده ماندن ندارد و خودرا خواهد کشت.و سپس تماس را قطع نموده است.

پیام مریم به شاپوری رسانده می شودو با ادعای شاپوری مبنی بر اینکه مسعود می داند مریم کجا می تواند رفته باشد ؛ با وثیقه ای که شاپوری مهیا می کند مسعود موقتا" آزاد می شود و همراه مامور و شاپوری برای یافتن مریم اقدام به جستجو می کنند.

عابدی مطابق روز قبل خودرا به محل کار مهین می رساند و به شیوه روز قبل سوار ش می کند . در راه عابدی به خود جرات می دهد و ضمن تعریف آنچه گذشته از مهین می خواهد که با هم رابطه داشته با شند در این صورت مهین می تواند از حمایت عابدی نیز برخوردار شود.برای اطمینان مهین جوانی را که مراقب مهین است به او نشان می دهدو از وجود

سی دی ها یی که از محمود گرفته شده است او را مطلع می سازد .با توجه به دستگیری محمود؛ مهین مطمئن می شود عابدی از وضعیت او با خبر است .

احسان گزارش ارتباط مشکوک عابدی را با مهین به حمیدی اطلاع می دهد . حمیدی دستور می دهد برای اینکه عابدی نتواند راهی برای توجیه و فرار از کیفر داشته باشد او را تعقیب و در حین ارتکاب جرم دستگیر شود.

جستجوی شاپوری و مسعود برای یافتن مریم بی نتیجه می ماند.

مهین از عابدی درخواست می کند تقاضای یکی از دوستانش را بر آورده سازد.به ناچار عابدی با تقاضای برداشتن  سندی از پرونده مهمی مواجه می شود.

عابدی آنشب تا صبح خواب به چشمانش نمی رود.

فردا صبح با مراجعه به حمیدی عابدی تمام ماجرا را بازگو می نماید.حمیدی این راه حل را که ملاقاتی ترتیب داده شود و بزهکاران در حین اخذ سند مورد نظر دستگیر شوند مخالف است. عابدی با ناراحتی از اینکه چگونه این مشکل را به تنهایی حل نماید اتاق راترک می نماید .

حمیدی سرش را میان دستهایش می گیرد. 

 

                                                                                                                                                                                                                                                          

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



عادل ناصری ::: چهارشنبه 87/8/8::: ساعت 9:48 عصر


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 3
کل بازدید :6293

>> درباره خودم <<
توسعه سینمای فاخر
عادل ناصری
تا امروز 4 فیلم کوتاه ساخته ام که یکی در سینما فردا نمایش داده شده. حدود 20 خلاصه چهار صفحه ای فیلم نامه دارم. علاقه مند م در راستای توسعه سینمای فاخر سهمی داشته باشم. یا علی

>>لوگوی وبلاگ من<<
توسعه سینمای فاخر

>>موسیقی وبلاگ<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<