بی جان و تن
زان جام خوش می ده مرا،وانگه رها کن
یک دم به چشمانم نگر، وانگه رها کن
از کوی ما چون می روی آهسته تر رو
در خرمنم آتش بنه ،وانگه رها کن
هر دم ز چشمم آتشی ، افروختم من
چشمم بگیراز دست من، وانگه رها کن
هجران من ازچون تویی کی خواه افتاد
دوری به سویی در فکن، وانگه رها کن
خلقی به پیرامون من پیوسته کردی
بگسل زخلق این رشته راوانگه رها کن
این روز و شب از حال ما لختی بینداز
بی لحظه هایم کن مرا ، وانگه رها کن
این حال بارانی به صحرا چیست ما را
لبریز کن از نور خود ، وانگه رها کن
چون جام من بشکسته شد تحریم شد می
بی جان و تن می ده مرا وانگه رها کن
حاضریم گریه کنیم
خوبان کشور را وقت نیست
شعر : بی جان و تن
اشتباه آقای حاتمی کیا
شعر : یک جرعه می
شعر : میهمانی
طرح 4 صفحه ای : مستهجن
طرح : پستچی
طرح 4 صفحه ای : مجسمه
طرح 4 صفحه ای : روزی که ترا دیدم
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :6612

تا امروز 4 فیلم کوتاه ساخته ام که یکی در سینما فردا نمایش داده شده. حدود 20 خلاصه چهار صفحه ای فیلم نامه دارم. علاقه مند م در راستای توسعه سینمای فاخر سهمی داشته باشم. یا علی
